پوشیدگی زن، همواره خاکریز بزرگی در برابر موج وسوسهها و کجرویهاست.
حجاب اسلامی، تجلی زیباییهای معنوی زن است که حسن انتخاب او را به منصه ظهور درآورده است.
حجاب زن، مهد آرامش اوست که چون حصاری بلند از گلستان زیباییهای جسم و جانش حفاظت میکند.
حجاب، حضور حماسی زن در جامعه است که قلب استعمارگران از هیمنهاش در بیم و هراس است.
اگر دژ استوار حجاب زن مسلمان فتح شود، راه بردگی جامعه اسلامی هموار میگردد.
حجاب، هنر زن و زن، هنر آفرینش است.
روگرفتن زن از نامحرم، هنری دینی و تجلی جمال اوست و ناتوانی از آن، بیهنری آشکار است.
حیا، نگرانی از زشتی و ترک ناپسندیهاست.
حیا، تغییر درونی و عامل بازدارندگی است.
حیا، نوری است که به توقف آدمی در مرز گناه کمک میکند.
حیا، برانگیزاننده حس ترک گناه و بازدارنده از انجام خطاست.
حیا، رشد آدمی است در مسیر پرهیز از اشتباه و دوری از گناه.
حیا، ملکهای است باوقار و استوار در تعیین راه و نمایاندن چاه.
حیا، وادارنده انسان به کار نیک، سبب همه زیباییها و مسبب وفای به عهد است.
حیا، نظارت آدمی بر خویشتن خویش است.
وقتی کرامت نفس و بزرگواری نباشد، حیا و عفت نیز جایی ندارد.
اگر کسی برای خود و آبروی خویش ارزش قائل باشد، حیا در وی نمود پیدا میکند.
اگر حیا نباشد، ارزش و شخصیت، حرمت و کرامت، مردانگی و غیرت نیز معنا ندارد.
نظر |
حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست
وقتی که به صحنهی تفکرات عالم نگاه میکنیم و بینش اسلام را مشاهده مینماییم، به روشنی در مییابیم که جامعهی بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسأله زن و روابط زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا بکند که دیدگاههای اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط و تفریط درک کند و کوشش نماید آنها را ارائه کند. این، ادّعای ما نسبت به مسألهی زن در عالم است. ما آن چیزی را که در تمدنهای مادّی امروز نسبت به زن عمل میشود و وجود دارد، به هیچ وجه قبول نداریم و آن را به صرفه و صلاح زن و کل جامعه نمیشماریم. اسلام میخواهد که رشد فکری و عملی و اجتماعی و سیاسی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان، به حدّ اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانوادهی بشری بعنوان یک عضو حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همهی تعالیم اسلام از جمله مسالهی حجاب، بر این اساس است. مسالهی حجاب، به معنای منزول کردن زن نیست. اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد، برداشتش کاملاً غلط و انحرافی است. مسأله حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقید و شرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد – بخصوص به ضرر زن – است. حجاب، به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی نیست.
? حجاب زن در اسلام یکی از وسایل امنیت است
برای اینکه آن اختلاطی که قبلاً گفتیم، پیش نیاید و حدود اخلاقی حفظ بشود، اسلام برای زن حجاب را معین کرده است. خود این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجهی اوّل، امنیت از خود زن و درجهی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد، برای اینکه محیط سالم و دارای امنیت باشد، زن بتواند کار خود را در جامعه انجام بدهد، مرد هم بتواند مسؤولیتهای خود را انجام بدهد، اسلام حجاب را معین کرده است که این حجاب، یکی از آن احکام برجستهی اسلام است و یکی از فوایدش همین است که گفتم.
نام : حسین
لقب : سید الشهداء
کنیه : ابو عبدالله
نام پدر : علی (ع)
نام مادر : فاطمه (س)
تاریخ ولادت : 3 شعبان
محل ولادت : مدینه
مدت امامت : 11 سال
مدت عمر : 57 سال
تاریخ شهادت : 10 محرم
علت شهادت : عدم بیعت با یزید
نام قاتل : شمر بن ذی الجوشن
محل دفن : کربلا معلی
امام حسین فرزند دومین امام علی و حضرت زهرا علیهم السلام است . آن حضرت در شهر مدینه به روز سوم شعبان دیده به جهان گشود آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر بزرگترش امام حسن (ع) فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را درمدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول (ص) و سی سال در کنار امیرالمومنین (ع) و ده سال با امام حسن (ع) گذراند. و در سال 49 یا 50 هجری پس از شهادت مظلومانه امام حسن (ع) امامت شیعیان را بر عهده گرفت .
امام حسین (ع) در شکم مادر، کراماتی صادر شده که از آن جمله است:
1- فاطمه (س) از شکم خود صدای ذکر و تسبیح و تقدیس خدا را میشنید.
2- نور حسین (ع) بر صورت و پیشانی فاطمه زهرا ( س) ظاهر شده بود، به گونه ای که پیامبر اکرم (ص) به او فرمود: «ای فاطمه، من در صورت تو نوری مشاهده میکنم. به زودی حجت و امامی برای مردم بهدنیا میآوری»
در روایت دیگری، فاطمه سلام الله علیها فرمود:
« وقتی فرزندم حسین در شکمم بود، در تاریکی شب، نیازی به چراغ نداشتم.»
یکی از ویژگیهای امام حسین ( ع ) این است که جبرئیل مژدهی ولادت و خبر شهادت آن حضرت را پیش از تولدش برای پیامبر گرامی آورده است.
امام صادق (ع) فرمود:
« جبرئیل بر محمد (ص) نازل شد و گفت: ای محمد! خدا تو را به مولودی که از فاطمه متولد میشود مژده میدهد و بدان که امت تو، بعد از تو او را میکشند»
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
« ای جبرئیل! سلام مرا به پروردگارم برسان. مرا به مولودی که از فاطمه متولد شود و امتم او را بکشند نیازی نیست.»
جبرئیل به آسمان عروج کرد و آنگاه فرود آمد و دوباره همان سخن را گفت. پیغمبر نیز همان پاسخ را تکرار کرد.
جبرئیل به آسمان بالا رفت و آنگاه فرود آمد وگفت:
« ای محمد! پروردگارت به تو سلام میرساند و به تو بشارت میدهد که امامت و ولایت و وصایت را در نسل آن مولود قرار میدهد.»
آنگاه پیامبر فرمود: «راضی شدم.»
ابن عباس از پیامبر اکرم (ص) نقل می فرمایند که :
وقتی امام حسین (ع) به دنیا آمد، خداوند به جبرئیل وحی کرد که با هزار گروه از فرشتگان، بر من نازل شوند و ولادت حسین (ع) را به من تهنیت بگویند. هر گروه شامل یک میلیون فرشته بود سوار بر اسبهای ابلق( سیاه و سفید)، با زینها و دهنههای مزین به در و یاقوت، و همراهشان فرشتگانی بودند که چوبهایی از نور بهدست داشتند .
جشن میلاد امام حسین (ع) در ملکوت
ابن عباس از پیامبر گرامی نقل می کند:
وقتی امام حسین (ع) بهدنیا آمد، خداوند در عالم ملکوت به فرشته خازن و عهده دار آتش جهنم، وحی کرد که به خاطر مولودی که به پیامبرش عطا کرده است، آتش جهنم را بر اهلش خاموش کند و به رضوان، نگهبان بهشت وحی کرد که بهشت را بیاراید و آن را خوشبو گرداند و به حورالعین وحی فرمود که خود را بیارایند و به دیدار یکدیگر بروند و به ملائکه وحی فرمود که در صفوفی بایستند و به تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر بپردازند.
پیام حضرت امام خمینى( ره ) به مناسبت روز پاسدار
حضرت امام خمینى ره نیز در سوم شعبان سال 1358 به مناسبت ولادت امام حسین( ع ) در پیامی سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.
ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید: «بخوان!»
ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:بخوان!
ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: «من خواندن نمیدانم».
صدا پاسخ داد: «بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت........»
و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.
ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت: «مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!»
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت: «آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،امشب من به پیامبری برگزیده شدم!»
خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت: «من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم......»